داستان در مورد دو پسر نوجوان به نامهای لوکاس و فیلیپ است که در کابین با هم قرار میگذارند، اما در حین ملاقات تبدیل به شاهدین قتل می شوند. آنها در حالی که میخواهند رابطه شان را به عنوان یک راز نگه دارند، باید حادثه ای را که دیده اند، از بقیه پنهان کنند. آنها از ترس اینکه قاتل به سراغشان بیاید مدتی سکوت کرده و به کسی چیزی نمی گویند، اما بزودی قانع میشوند که نمی توانند این حادثه را انکار کنند...
این سریال داستان افرادی را نشان میدهد که هر کدام به نوعی در زندگی خود مشکل بزرگی دارند و برای جبران آن وارد بازی مرموزی می شوند که فقط یک برنده با جایزه 45.6 میلیارد وونی (40 میلیون دلار) خواهد داشت …
یک خانواده معمولی برای شروعی دوباره و نو به خانه ای جدید میروند اما در این خانه اوضاع آنچنان که به نظر میرسد خوب و نرمال نخواهد بود. رازهای سر به مهر زیادی در این خانه وجود دارند. صاحبان پیشین آن بر اثر قتل و خودکشی از دنیا رفته اند. این خانه به آن زیبایی که به نظر میرسد نیست…راز چیست؟ مشکل کجاست؟ چرا صاحبان جدید پس از دیدن موارد مشکوک از خانه نمیروند و در آن میمانند؟ این خانه چه رازی را در خود پنهان کرده؟ سرنوشت این خانواده و اطرافیان آنها همگی به خانه گره خورده اس...
سریال، داستان شخصیت جک رایان، یکی از ماموران و تحلیلگران سازمان CIA، را روایت میکند که برای اولین بار به یک ماموریت میدانی بسیار خطرناک فرستاده میشود. در همین حین، شخصیت اصلی داستان ما میتواند الگویی را در ارتباط با حملات تروریستها کشف کند. همین موضوع باعث میشود که او وارد بازی خطرناکی شود و خود را در معرض توجه گونه جدیدی از جامعه بزرگ تروریستها ببیند. آنها بعد از مدتی متوجه میشوند که این گونه جدید میتواند تهدید بسیار بزرگی باشد که حتی قدرت تخریب سرتاسر دنیا را هم دارد…
مامور سطح پایین FBI، پیتر ساترلند، در زیرزمین کاخ سفید کار می کند و تلفنی را که هرگز زنگ نمی زند - تا شب زنگ می زند - کار می کند و او را به سمت توطئه ای سوق می دهد که تمام راه را به دفتر بیضی منتهی می کند.
داستان سریال در آینده رخ میدهد که ضمیر انسانها دیجیتال شده و قابل ذخیره و انتقال به جسمی دیگر است. یک زندانی در بدنی جدید زنده میشود تا داستان یک قتل پیچیده را حل کند تا بتواند آزادیاش را دوباره به دست آورد